ضمیر ناخودآگاه

فضای ذهن انسان از دو بخش تشکیل شده است :
– ضمیر ناخودآگاه
در نظریه روانکاوی شخصیت فروید از ضمیر ناخودآگاه یا ضمیر ناهشیار به عنوان مخزن احساسات، افکار، اسرار و خاطراتی که خارج از اطلاعات آگاهانه ماست یاد شده است.
ضمیر ناخودآگاه دیده نمیشود و به آن کودک درون یا بچه غول بیشعور هم میگویند چونکه بچه و بیشعور است ولی همه چیز دست اوست.
چیزی که از درون نمی گذارد کاری را انجام دهیم ضمیر ناخودآگاه است.
ضمیر خود آگاه تنها ۳٪ کارها دستش است و ۹۷٪ افکار و کارها دست ضمیرناخودآگاه است.
ما حودمان ضمیرناخودآگاه را برنامه ریزی می کنیم و به آن برنامه می دهیم از طریق: افکار ، نوشتار و گفتار
ضمیرناخودآگاه کل سیستم بدن را کنترل می کند و همچنین کل بدن و امور زندگی را عالم است و به منبع اصلی وصل است.
باور در ضمیرناخودآگاه شکل میگیرد.
ضمیر ناخودآگاه با قدرتی که دارد مسائلی که برای ما غیر قابل باور هستند و ممکن است که به ما ضربه وارد کنند را فیلتر میکند.
حس ترس و ناراحتی در هنگام انجام یک کار جدید یا متفاوت، نشانه فعال شدن ضمیر ناخودآگاه می باشد. ضمیر ناخودآگاه شما واکنش هایی را طبق الگوهای رفتاری تثبیت شده در آن، بروز می دهد.
گاهی ممکن است برخی رؤیاها و آرزوها تبدیل به ترسی بزرگ شود و در ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره شوند و کنترل زندگی ما را به دست بگیرند. هنگامی که فشار روانی یا استرس به وجود می آید، آرامش اعصاب کم تر شده و افکار منفی از طریق ضمیر ناخودآگاه بروز پیدا می کنند.
اگر در فضای مثبت یا منفی باشیم ضمیر ناخودآگاه همان را برداشت میکند حتی اگر بگوییم نه چیزی روی ما اثر ندارد این ضمیرخودآگاه است که می گوید ولی در سطح ناخودآگاه تاثیر خود را گذاشته.
اطلاعات ناخودآگاه خیلی بیشتر از خودآگاه است.
وقتی از من بودن خودت می گویی همان ضمیرخودآگاه است ولی ضمیر ناخودآگاه در عمیق ترین لایه خود قرار گرفته که عملیات اجرایی تمام کارها را در دست دارد و فرمانده اصلی وجود ماست.
ضمیرناخودآگاه فرق بین راست و دروغ را نمی داند و هرچیز را بگویی باور می کند و هرآنچه است را برداشت می کند و در زندگی پردازش می کند.
یکی از راه های ضمیر ناخودآگاه از طریق حواس پنج گانه است به این صورت که از طریق یکی از حس ها سیگنال را دریافت کرده پردازش می کند و در دنیای بیرون به واقعیت تبدیل می کند.
حس شنوایی و بینایی مهمتر از بقیه است چونکه با این دو حس بیشتر بقیه سروکار داریم.
یکی دیگر از راه های ضمیرناخودآگاه قول هایی است که به خود می دهیم.
ضمیرناخودآگاه گذشته را همیشه به یاد دارد و هیچ وقت فراموش نمی کند و قول هایی که به خود میدهیم خیلی مهم است چونکه در این زمان ضمیرناخودآگاه به گذشته رجوع می کند و می بیند این عهد را به خود دادی یا نه و اگر نتوانستی شر قول خود بمانی دوباره همین اتفاق می افتد و نمیتوانی
کافی است به خود بگویی ایندفعه واقعا سر قول خود هستم و آن را انجام می دهم که در این صورت می توان آن کار را انجام دهی و موفق شوی.
ضمیر ناخودآگاه هرچه به آن بدهی را پردازش می کند زیرا قابلیت رد کردن را ندارد.
آن ذهن حاکم بر جهان است و ارتعاشی که در آن قرار دارید را کنترل می کند.
ضمیر ناخودآگاه نمی تواند تفاوتی بین حقیقت و تخیل قائل شود.
هر اطلاعاتی که به آن می دهید ممکن است حاصل تصورات شما باشد یا آن را شنیده یا خوانده باشید.
اگر از نظر احساسی با آن ارتباط برقرار کنید از نظر ضمیر ناخودآگاه واقعیت دارد.
آنچه که به ضمیرناخودآگاه خود القا کنید ارتعاش و فرکانسی در آن قرار دارید را کنترل می کند.
ارتعاشی که در آن قرار دارد فرکانس عملکرد خود انسان است.
إحساس کلمه ای است که ما برای توصیف ارتعاشی که در آن قرار داریم ابداع کرده ایم.
فکر از دو بخش تشکیل شده است:
-روحیه و باور
اگر فکر مثبت کنیم روحیه مثبت شده و باور مثبت شکل می گیرد و ضمیر ناخودآگاه این باور را در زندگی وارد کرده و آن را اجرا می کند و اتفاق مثبت می افتدد.
وظیفه ضمیر ناخودآگاه چیست؟
تنها وظیفه ضمیر ناخودآگاه حفظ بقا و زنده ماندن ما است؛ ضمیر ناخودآگاه تمام تلاش خود را می کند تا ما را از خطرات احتمالی نجات دهد و ما را در شرایط فعلی (یعنی شرایطی که همین حالا داریم) نگه دارد و این موضوع باعث می شود که ضمیر ناخودآگاه مانع تغییرات مثبت و منفی در زندگی ما شود.
دیدگاهتان را بنویسید